تو که رفتی

تو که رفتی تمام شد آسمان دیگر نبارید

عمر من تباه شد چشمان من اشک بارید

تو که رفتی یک روز گلهای من پژمرد

روز دیگر رد شد آرزوهای من افسرد

تو که رفتی لحظه برای من تاریک شد

راه رسیدن به عشق برای من باریک شد

تو که رفتی پشت سرت حرف های بد بود

مردم می گفتند حرفهای آنها فقط تهمت بود

تو که رفتی هدیه من برای تو ناتمام بود

هدیه من برای تو خاطرات بی کلام بود

تو که رفتی گرچه برای من سخت شد

اما با رفتنت آن روز سرمای تنت رد شد

تو که رفتی گفتند اوست فقط یک دیوانه

دیوانه نبودم در جستجوی تو یک آواره

تو که رفتی شب و روز در فکر تو بودم

بی نشان رفتی من در جستجوی تو بودم

تو که رفتی در و دیوار با من سخن گفت

شاعر برای دوری تو فقط یه شعر گفت 

شاعر: مهدی علیپور آزاد - 1389