پچ پچ

با تمام احساس می خوابم
مثل مردی که حس مرگ داره
عکس تو ، توی تصویر گم بود
مثل جیبی که پول کم داره
پشت بام جایی بلند نیست
تیر خلاص کمی درد داره

در دلم آرزوی مرگ دارم
آه، من از دیدن خورشیدِ فردا شرم دارم

با تمام احساس می خوابم
که شبامو کور می دانم

فارغ از صدای پچ پچ تو و عشقم
قبل از این خیانت ها بسی دیدم
در خوابِ پفک و نوشابه ی گازدار
خواب فقیرِ بدبخت باشد تاب دار
مبل خالی با من بدون توست
فیلم امروز شبیه داستان توست

به تمام معنا غمگینم
من امروز دوباره اشک می ریزم
مثل فردا و دیروز و پریروزم
مثل فانوسی که دائم می سوزم

با تمام احساس غمگینم
با تمام احساس غمگینم

درد واژه ی مختصریست در من
تو که ندیدی زخم های تازیانه را
من می ترسم از هر از آن چیز
چون همه چیز در من هویدا گشت

با تمام احساس می گریم
آب بر چشمانم گریزان شده
من دوباره شعر می نویسم
وای سیگارم تمام شده

به تمام احساس می خوابم
به تمام احساس می خوابم

همین روزاست که می خوام اوردوز شم
خسته شدم و می خوام از خودم گم شم
تا کی به حالت مرده زیستن
تا کجا به امید عمر بیشتر
زندگی من مثل اچ آی ویه
وقت درنگ ندارم حتی یک ثانیه
یک بار دیگه فرصت شروع ندارم
این بارِ آخره ادای تو رو درآرم

به تمام احساس می خوابم
به تمام احساس می خوابم

شاعر: مهدی پورآزاد - 1392