نجوای عشق

بس چه آسان می شوم

پیش تو آرام می شوم

تو بگو من همان می شوم

روی انگشتر نگینت می شوم

شعله بر آن نگاهت می شوم

روز آتش آبت می شوم

من صدای پایت می شوم

وای، کابوس خوابت می شوم

قلم بر دست تو بوم می شوم

تو بکش، من چه زیبا می شوم

هر چه خواهی آن می شوم

تو بگو من آبان می شوم

ماه میلاد تو می شوم

در شب و تنهایی بستر خواب

من برایت خوابگاه می شوم

توی افکار تو من پرت می شوم

یا که دنیای عجیبت می شوم

در هوای هر تنفس در تو

من برایت آن نفس می شوم

من برایت شاپرک می شوم

دور شمعی هلاکت می شوم

توی سرمای زمستان برف

توی دستای تو آب می شوم

روز خنده، خنده هایت می شوم

روز گریه اشک هایت می شوم

من برایت فال گرفتم

تا که روز مرد رویات می شوم

وای چه زیباست خنده هات

من فدای تار صوتت می شوم

من برایت در زمستان یک سیب

تو بچین فکر بهارت می شوم

من برایت یک هدف می شوم

توی شلیک تو من پرت می شوم

من برایت در بیابان یک درخت

تو بخواب سایه بانت می شوم

توی تنهایی یک دشت غریب

من برایت یک نگهبان می شوم

توی خشکسالی و بی آبی

من برایت باران می شوم

زیر باران رقص تو زیباست

من برایت رقص نور می شوم

من برایت مهربان می شوم

گفتم که نگهبان می شوم

تو بخواب من بیدار می شوم

تا صبح فدایت می شوم

توی خواب دریا ببینی

من برایت موج دریا می شوم

دور از چشم هر آدم

تن پوشت می شوم

وای زیاد شد شعرم

من برایت تمام می شوم

فراموشم نکن دوستت دارم

من برایت عاشق می شوم

شاعر: مهدی علیپور آزاد - 1389