من کسی را دوست دارم
من کسی را دوست دارم
که خیلی زیباست
 خیلی مهربان است
و خیلی دوست داشتنیست
چون همیشه کنار من است
چون همیشه مرا دوست دارد
او کسیست که مانند هیچ کس نیست
مانند فرشته ها نیست
مانند مادر نیست
مانند داود نیست
مانند مهدی نیست
حتی مانند او مانندی نیست
او برای من کافیست
می دانید!
 به زودی پیش او خواهم رفت
گویا هنوز زود است
می دانم
 به زودی پیش او خواهم رفت
من خیلی وقت است که چمدان خود را بسته ام
حتی شعرهایم را هم برداشته ام
من برای او هدیه ای دارم
چه کنم، آهی در بساط ندارم
برایش شعری نوشته ام که با خود خواهم برد
اما دلگیرم
اما می ترسم
از اینکه نمی دانم حال که من پیش او نیستم
چه کسی جای مرا گرفته است
چه کسی می خواهد مرا از چشم او بیندازد
کیست!؟
کیست که با او عشق بازی می کند
نمی دانم، شاید
شاید هم من بد باشم
شاید هم بی خود دل خوشم
نمی دانم
***
کسی که من دوست دارم
کسیست که عاشق اویم
او مثل فیلم ها بادیگارد من است
او مثل نوری همیشه کنار من است
او می تواند تمام پسرهای شرور کوچه را بزند
می تواند مادرم را که پایش درد می کند
و به بازار می رود در حمل وسایل کمکش کند
می تواند سقف خانه ی ما را که می چکد درست کند
می تواند به همسایه ی ما که خیلی هم فقیر هستند
پول قرض دهد و هرگز هم سراغ پولش نیاید
حتی می تواند تمام شعرهای مرا از بر بخواند
راستی!
حتی می تواند اسم تو را
که شعر مرا می خوانی به من بگوید
***
با خود گفتم نکند دل او هم بگیرد
چه کنم!؟
این روزها برای عشقم شب بیداری می کنم
و نامه هایم را با پستی برقی
که مثل یک آسانسور فضا به زمین است
برایش ارسال می کنم
اما او خود به دیدارم می آید
کم حرف است
فقط می شنود
من زیاد سخن می گویم
اما خیلی دوستم دارد
و هرگز عصبانی نمی شود
او به من یاد داده است، به من یاد داده است
که تا می توانم مهربان باشم
حتی یاد داده است
چگونه در فراقش اشک بریزم
تا چشمانم درد نکنند
***
در آن نامه ی آخر که نوشتم
و فرشته ها برایت آوردند
نمی دانم کدامین نامت را ستوده بودم
در این نامه می نویسم
ستوده باد اسم اعظم یاهو

شاعر: مهدی علیپور آزاد - 1391