کابوس
تو را دیدم اما دوباره خواب بود
تو با من باشی، محال بود

گر چه نگاه من سرد و تار بود
اما دستان تو گرم و ناز بود

زمستان بود و در کنار برف ها
اما با تو چقدر زمستان داغ بود

شاخه ی یاسی که داشتی به دست
گذاشتی به بالینم چقدر زیبا بود

ندانست نگاه عاشقت را چشمان من
نگاه عاشق تو اما بی مثال بود

گره زده بود دستان تو به دستانم
تو در آغوش من اما خواب بود

حرم نفسهای عطراگین تن تو
برای من داستانی بی باک بود

نه زمانی نه مکانی نه گناهی
بود آنچه بود فقط عشق بود

هیچ نمی دیدم در آن حوالی
جز تو و احساسی که عالی بود

اگر خوابم دورغ بود پس چرا
وقت بیداری کنارم گل یاس بود


شاعر: مهدی علیپور آزاد - 1391