گویا امشب پری ها میهمان خانه ی ما خواهند بود
من برای آنها از باغچه نور می چینم
و تو در کنار کلبه ی چوبی مرا فریاد میزنی
که امشب فرشته ها نخواهند آمد
در جنگلٍ خانه ی ما،خورشید نمی آزارد
و پرنده ها جز غزل نمی سرایند
و کسانی جز فرشته ها را نخواهی یافت
که آنها در خانه ی چوبی خوشحالند
در کنار درخت بیدی که سر به فلک کشیده
آبشاری روان است چون زلف پریان
و ماهیان کوچکی که تلو تلو ناز می کنند
من آنها را هرگز شکار نخواهم کرد
پرندگان جنگل من هنگام نماز که می شود
هم صدای سجده های من می شوند
و غروب خورشید در جنگلٍ کلبه ی ما
به وقت خواب دیدنٍ پری هاست
کلبه ام را دوست دارم
در جنگل رویاهایم میهمان من شوید