این دو روز زندگانی
این دو روز زندگانی با ما سر سازش نداشت
گرگ و گوسفندِ این بازی گویا فرقی نداشت

آسمان بارید اما بارش آن سودی نداشت
این زمین حاصلخیز بود مردم بذری نکاشت

قصه ی لیلی و مجنون خریداری نداشت
سوگلی قصه ی ما رنگ و بویی نداشت

آسمان پرستاره بود زیباییش تا نداشت
هیچ چشمی به دیدار او شتاب نداشت

دفتر شعر من هیچ ورق سفید نداشت
هیچ ورقی نبود که از عکس رخت یاد نداشت

مثل پرنده ها نبود، یار ما دو بال نداشت
مثل فرشته ها تو خواب، خیال ما جا نداشت

روبرو پرده بود چشم همه نا نداشت
او که توان دید داشت کنار ما جا نداشت

گل دلت پژمرده باغچه ی تو آب نداشت
باران بیاد الهی گل های من تاب نداشت

شاعر: مهدی علیپور آزاد - 1391