حال من |
خبر از حالم نداری / تو کجایی تو کجایی / حال من شبیه سوختن / مثل پروانه افروختن / حال من شبیه کابوس/ سرسره بازی منحوس / میدونم خبر نداری / آخه تو که دل نداری / که بدونی که زیاده / حال من خیلی خرابه/ حال من شبیه گریه / شکل شاهین تیر خورده / که داره می افته پایین / مثل آیین بی آیین / حال من شبیه مردن / اما جون دادن به موندن / حال من شکل یه تصویر / که کشیدی اونو بی تقدیر/ میشه بشکنی قابش رو / پاک کنی تمام حسش رو / حال من شبیه گلدون که گلش داره میمیره / اما لحظه های آخر خبر از حالت می گیره/ حس من حس نوازش / توی دنیای بی سازش / حس من حس یه تهدید / واسه اشعار بی تقلید / حس من حس دوگانه / حس تکرار دوباره / که نمی خواد جون ببازه / به شمشیری بی نشانه / حس تو حس یه نفرت / چشم تو پر از یه شهوت / داره از دستات می باره / خون پاک یه ستاره / اما فردا شوق آواز / شوق دیدن یه آغاز / تو دل همه جا داره / حسی که عشق رو میاره |
شاعر: مهدی علیپور آزاد - 1390 |