قیامت
چه بلند می سازی خانه ات را
سردر محله ی ویرانه ات را

کم مانده است بعد از او می آید
لرزه های بی امان می آید

امن بساز خانه ی دلت را
رها کن ویرانه ی تنت را

خانه ی تن خراب خواهد شد
چهره ها آشکار خواهد شد

کم مانده است بعد از او می آید
لرزش کوه و بیابان می آید

رها کن چهره ات را ای پسر
تو مردی نکن خود را دختر

کم نفروش ای پیر بد کار
ترازو سخن خواهد گفت ای کفتار

از برای چه نماز می خوانی
توایی که حق یتیم را نمی پردازی

یا به حج که میروی هر سال
از برای خداست یا دجال

کم مانده است بعد از او می آید
لرزش زمین و زمان می آید

پوشش خوب دارد بدِ امروز
گرگ بینی او را تو در آن روز

یتیمانی که چندشت می شد روزی
آرزو کنی جای آنها بودی

آرزو دگر کس را سودی نبخشد
لرزه ها که شروع شد خدا ببخشد

کم مانده است بعد مهدی می آید
لرزش کوه و بیابان می آید
شاعر: مهدی پورآزاد - 1392