قصه ی شب2
امشب می خوام واسه چشات قصه بگم
می خوام واسه ناز لبات قصه بگم
امشب می خوام عکس نگاتو بکشم
می خوام که مهتاب بیاد و عکس موهاتو بکشم
امشب می خوام تا به سحر ترانه باران بکنم
اگه دوسم داشته باشی شب رو کنارت بمونم
امشب می خوام قصه ی فرهاد رو بگم
می خوام واست قصه ی شیرین رو بگم
امشب می شه عاشق و معشوق باشیم
اگه بشه لیلی و مجنون باشیم
امشب می خوام به رسم عشق نگم شب آخر شده
فردا که من نیستم نگی عشق من بی وفا شده
***
صبح که بشه دیگه نیستم بزار که شب تموم نشه
خدا نزار خورشید بیاد ناز چشاش تموم نشه
من می دونم رفتنیم اما می خوام عاشق برم
نگو که شعرم یه هویی این همه غمگین شده
بافتن موهات واسه من عادت هر روزی شده
حالا که نیستی واسه من شب چقدر سیاه شده
همون شبی که می گفتی می شه منو رها کنی
از دل تو خبر اومد که خیلی بی وفا شدی
اما جنون من بودی عشق دروغ من بودی
خودت بودی هرچی بودی تموم جون من بودی
***
قسمت ما جدایی بود حادثه ی تنهایی بود
این دفعه من رفتم که تو بدونی کی دیونه بود
ناز چشات برای کی می خواد بگه دوسش داره
من نباشم کی می گه که رنگ لبات تا نداره
کی تر و خشکت می کنه بعد من عاشقت می شه
بمیره اون کس که تو رو بعد من ترکت بکنه
قصه ی من تموم شده بگیر بخواب شب می گذره

فردا که شد غصه نخور اونم یه جوری می گذره

شاعر: مهدی علیپور آزاد - 1390