قصه ی ما
اون روزای طلائی برای من زود گذشت همون روزا که با تو تو حادثه ها گذشت

برای تو گرگ شدم گله ها را دریدم به خاطر تو یه روز چوپان گله ای شدم

وقتی که قایقت شکست تو داشتی غرق می شدی برای تو یه لحظه چوب های جنگل شدم

لای درختای بزرگ میون گله ای گرگ طعمه شدم براشون فرار کنی خیلی تند

تنم نحیف و خسته بود کمی برام دیر بود اما هنوز جاده دراز برای تو گرگ بود

می خواستم از پیشت برم دیدم دلم درگیر بود بعد از تموم این روزا کار کسی گیر بود

واژه ها رو چه زیبا میشه نوشت براتون بانوی من هنوزم میشه گذشت از جون

تشنه شدی آبت شدم خسته شدی دردت شدم زخمی شدی مرحم تو

بزار بگم جونت شدم خیلی زیاد و مجنون آواره ی راهت شدم

بازم یه روز گرگه اومد این دفعه خیلی بد اومد برای جون ما اومد

ازت که خواستم رد بشی از خاطرم تو خط بشی منو فدای عشق خود قبول این جرمم بشی

تو باز زدی زیر گریه که میشه با من رد بشی

گفتم برات چاره ای نیست یکی باید تلف بشه تا قصه مون قشنگ بشه

من بودم و گرگای بد این دفعه گله شد به صف

برای تو چاره شدم خاک بیابونت شدم طعمه ی گرگای شما فرار از مرگت شدم
شاعر: مهدی علیپور آزاد - 1389