فرشته ی من
من هنوز آرزو داشتم، دستمو تازه گذاشتم

توی دستاش خونه کاشتم

توی خونه، توی خوابم، توی رویای شبونه

خواب دیدم

سیاهی آمد، پشت سر، حوض پر خونه

خواب من تعبیر کابوس، سرسره بازی منحوس

فرصتی عجل ندادش، که شوم آخرین تنبوس

این برام آخر خشمه مثل خشکیدن چشمه

مثل التماس باران واسه خاکی خیلی تشنه

رویا رویای شبونه، قصه خوان خواب من بود

رویا آخرین فرشته آخرین تنبوس من بود

که خودش اینو نوشته

رویا مادر خودم بود...

رویا از فرشته ها گفت، بعد از اون جدایی آمد

رویا گفت از گرگایی که توی شکل آدم آمد

دیگه شبا به جای خواب غم تو دلم زانو زده

هرجا برم پشت سرم بختک بد قلم زده

این روزا شب

سیاهیشو برای من پخش می کنه

روز که میشه

ابر سیاه چترشو رو خونه ی من پهن می کنه

کاشکی می شد

مادر من یاسمنو جا نمی گذاشت

پشت سرش خونه ای رو با یاسی تنها نمی گذاشت

یاسی الان ده ساله که رویا رو کابوس مس بینه

برچیدن یاسمنو پلی به فانوس می بینه

شاعر: مهدی علیپور آزاد - 1389