بی نظم
مثل عروسی که عروسی نداشته
اسمش رندانه بوده کسی رو نداشته

مثل دختری که تو دریا غرق شد
دختر دریا بوده، بی پرده محو شد

توی چنگال گرگا اسیر بود، رها شد
اون آرزویی داشته، پری دریا شد

اما آرزوی من که هرگز آباد نشد
آرزوی من نهان بود ،آشکار نشد

هرگز گردن های کلفت لاغر نشد
شکم های گشنه هرگز سیراب نشد

کتاب شاعر راست گو کامل نشد
هیچ مادری از حق باردار نشد

گرگ ها آرام بودند،در شکل گوسفند
سربازها به سوی شیطان، پیشفنق

گروه پنهانی، انسان شیطان پرست
بیکران همه جای دنیا پر شده است

ناله های پنهانی، اشک های آشکار
بچه های رها شده، دختران شبکار

تیتر اول روزنامه ،مرگ و خودکشی
صفحه دوم، علت، فقر و خودفروشی

داستان پری مهربان دیگر رویا شد
کتاب های کودکان پر ازعکس تفنگ شد

ملاک اعتقاد و احترام درگیر پول شد
جیب هایمان پر نشد خالی تر از خالی شد

وقتی که آخرین باکره باردار شد
هیچ جای دنیا باکره ای پیدا نشد

شعرهای من نیز بوی آه گرفت
قافیه هایم بی نظم راه گرفت
شاعر: مهدی علیپور آزاد - 1389