بی بازگشت

بعد اون حادثه مرگ تو حالا تنها ترینی
چقدر دلت شکسته تو حالا غمگین ترینی

هنوزم گریه می کردی خیلی روزا رو شکستی
شدی مثل دختری که لب غصه ها نشستی

زرق و برق دنیا دیگه واسه تو معنا نداره
غم و غصه ها واسه تو دیگه اندازه نداره

چی میشد بشه دوباره روزای خوب بهانه
روزی که شدی عاشق تو فقط به یک اشاره

تو هنوزم توی رویات اونو پیش چشم داری
یا که حتی توی خوابت اونو بی اندازه داری

من و هیچکس نمیفهمیم دل تو چقدر تکیده
دل تو مثل یه کوهه کوهی که حالا پوکیده

تو و یک تصمیم پوچی که شدی راهی سویی
تو شدی مثل یه کوری چشمی که نداره سوئی

صدای ریل قطاری فاصله تا مرگ نداری
من و التماس بازگشت تو میگی چاره نداری

شاعر: مهدی علیپور آزاد - 1389