آدمای گرگ نما
مواظب خودت باش گرگا کمین نشستن
راستی شنیده بودم بال و پرت رو بستن
دیگه نپر،قفس بود پریدنت هوس بود
راستی خودت بریدی یا کسی هم باهات بود
ساده گذشتی از من حتی از قاب عکسم
من کور نبودم اما چشامو رو تو بستم
دندونای تیزی داشت اون که تو رو شکار کرد
آدمای گرگ نما ببین با تو چیکار کرد
من که دلم نمیاد حال تو رو ببینم
بعد همه دریدن لاشتو من بچینم
حالا تو هم گرگ شدی چشمای تو برفیه
وقتی به من زل میزنی یه چیزی تو، مخفیه
اما خودت خواستی که بمونی و تلف شی
ظاهرشون قشنگ بود نتونستی رها شی
دلم برات می سوزه اما دلم سنگی شد
از اون روزی که رفتی خاطره ی تلخی شد
یه روز میام شکارت آروم بیا کنارم
تا لحظه ی مردنت نشکنه اون نگاهم
شاعر: مهدی علیپور آزاد - 1390